Thursday, August 9, 2012

+


همه تو شکم اسب بودیم، شب حمله اما هرکار کردیم در باز نشد، ما هم کم نیاوردیم، موندیم تا آخرش. یه مدت بعد کم کم صدای بچه هم اومد، تو تاریکی بچه دار شده بودیم.

No comments:

Post a Comment