اینکه میشود در مشهد، این گوشه از شمالشرق کشور فلافل آن یکی گوشه از کشور، یعنی خوزستان را با کیفیتی کم و بیش مشابه خورد یعنی نزدیکی و دوستی، یعنی فاصله مشهد تا اهواز هزار برابر کمتر شده، یعنی اهواز در خیابان سازمان آب مشهد یه شعبه به اسم فلافل بهروز زده و گرچه ساندویچهایش را با کوکا مشدی سرو میکند ولی سس و ترشی و بساط اصیل حاشیه فلافل را رعایت کرده تا تصویری درست از اهواز برای مردم اینجا باشد.
تبادل فرهنگ غذایی یا ارائه ادبیات گوارشی مشترک، اتفاق سهل و آسانیست که در راستای آن میشود تنها با برپا کردن یک شعبه از غذافروشی در غربت، تصویری قابل لمس از فرهنگ اجتماع ارائه داد.
همین مشهد که به کبابخواری و گوشتدوستی معروف است، فلافل و سمبوسه را تازه به خودش راه داده ولی هنوز بریانی درستی از اصفهان که تنها چیز خوب آن شهر است را ندارد، کباب بناب خوب ندارد و از دندهکباب کرمانشاهی خبری نیست. اینها همه شاید انتظاری بیخود باشند اما کاش بزودی یه رستوران خوب شمالی با آن غذاهای معرکه در مشهد راه بیفتد و شبها تو مشهد بریم رشت.
البته به عنوان یک گیلانی باید عرض کنم که اغلب غذاهای گيلان جرو غذاهاي محلي رشت محسوب نميشه و زياد منصفانه نيست که از عنوان رشت استفاده بشه.
ReplyDeleteتوی خود رشت حتی اسم گيلکی نصف غذاهای گيلانی رو نميدونن و با عنوان فارسيش بلدن نه گيلکيش.
رشت فقط چون مرکز استانه توی نگاه از بيرون معروف شده. در واقع بسياري از غذاهاي گيلکی دههها در رشت وجود نداشته و حالا چند وقته که به خاطر اهميت پيدا کردن مساله توريسم مهم شده و عنوان رشتی گرفته.
نمونه بارزش "پامودورقاتوک" (پامودورخوروش) هست که با گوجه و تخممرغ درست ميشه و نوعي املت محسوب ميشه.
توی رشت بدون اطلاع از سابقه قديمی اين غذا در بين گيلکها، بهش "املت رشتی" ميگن و متاسفانه اين اسم توريست-پسند به جای اسم اصيلش جا افتاده!
عنوان درستتر برای اون فرهنگ غذايی گيلان يا خيلت درستتر گيلکيه.
;)
جناب٬ کم لطفی میفرمایین در رابطه با اصفهان. :)
ReplyDelete