تهدیگ نشان دهنده غنای شکمبارهگی در این
سرزمین است. بخشی از هر وعده غذایی که در هیچ فرهنگ دیگری نیست. نه دسر است نه پیشغذا
نه سالاد نه پیتزا. خوشمزهترین و چربترین بخش که تازه انگار آفریده شده تا از بیخود
برشته شدن ته غذا جلوگیری کند. ماکارونی تهدیگ میدهد، انواع برنج تهدیگ میدهند،
حتی دلمه، اما تهدیگ یک مفهوم است. در واقع یک مفهوم شده. در ابتدا تهدیگ آمده
بود تا محافظت کند از برنج، از ماکارونی از هرچیزی که خطر تهگرفتن دارد، آمده بود
تا بسوزد و نگذارد که بسوزد اما آن فداکار مقدس، آن شهید زیرین، آن هویت انتهایی
توانست تهدید تهگرفتن را به فرصت تبدیل کرده و در گذر زمان خودش را تبدیل کند به
پراهمیتترین بخش هر غذا. یک واقعیتی هم هست که میگوید غذاها تقسیم شدهاند به دو
قسمت، قسمتی از غذا که تهدیگ شده و قسمتی که میخواسته تهدیگ بشود اما در حسرتش
مانده.
تهدیگها گوناگون اند، از این خانواده به آن
خانواده تهدیگ ها فرق میکنند اما آن سیبزمینیهای سرخ شدهی شُل که زیر توده
ماکارونی نشسته اند و رب و روغن را به خودشان کشیده اند، آن تهدیگهای سهسانتی
برنج/ماست/تخممرغی و تهدیگهای نونی که خشک اند و با ماست خوردنشان خوب است، در
این مملکت رایجتر اند.
بطور اتفاقی به بلاگ شما رسیدم و از این اتفاق بسیار خوشحالم
ReplyDeleteخیلی متفاوته
دوست داشتم بیشتر در مورد بلاگتون بدونم
شاد باشید