گاوها، ماغ مکشید
گوسفندان همیشه زنده باشید
آه اِی مرغکان تخمگذار من
مرغکان تخم گذار من
مرغکان
مرغکان
در همین زندگی بیست و چند ساله ام گی و لزبین از
نزدیک زیاد دیدهام، حتی دست هم زدهام، اما گیاهخوار نه. گیاهخواری آن هم به
سبب اعتقاد عمیق و اصرار بر مظلومیت گاوها و چشمان پر اشک ماکیان بنظرم احمقانه،
احمقانه و احمقانه است. مثل پافشاری بر هر اعتقاد دیگری، برایم درک ناشدنی است و
لذا بین من و گیاهخواران ناهمفهمی بزرگی هست که هیچگاه برنخواهد گشت. آدمها گیاهخوار
به دنیا نمیآیند اما گیاه خوار از دنیا میروند. بدترین صورت ماجرا اینجاست که
رستورانهایی هم هستند که برای این قشر از جامعه، کباب گیاهی سرو میکنند، کباب
کوبیدهای که از گیاه است اما مزه کباب گوشت میدهد، چیزی مثل مألشعیر که بیالکل
و اسلامی شده. حتی باید بگوئیم گیاهخوار اما بنویسیم گیاهخار.
گیاهخاران جدیتری هم هستند که شیر و تخم مرغ هم نمیخورند که لابد نگران انتهای مرغ و پستانهای گاو اند. محروم کردن خود از لذت خوردن گوشت آن هم با آن تنوع عجیب و ترکیبات آسمانیاش، اشتباه محض است، خود آزاری است. گیاهخاران را با جدیت قضاوت میکنم و اصرار دارم که تصمیمی اشتباه گرفتهاند. البته گیاهخاران هارشتری هم داریم که حتی گیاه هم نمیخورند، سنگ میخورند چون اعتقاد دارند گیاه سهم حیوان است از آفرینش و نباید مال حیوان را خورد چون حیوان اگر از زیر تیغ قصاب فرار کنند ممکن است از بیغذایی بمیرد. سنگ اما زیاد است، زیاد و بیاستفاده.
واقعیت این است که گیاه همواره گیاه است، طبخش هم که بکنی همان گیاه میماند اما گوشت، گوشت ماده خام ادبی است، گوشت گل سرشت آدمیت است، گوشت قوهدار و پر معنیست، گوشت واقعیتی مغزدار است که نسبتش به گیاه مثل نسبت همسر است به خواهر، مثل بیکینی است به مقنعه.
با تمام این احوال، گیاهخاری شاید امری ناپسند و قبیح باشد اما دلیل نمیشود که لذت خوردن غذای گیاهی چیزی کم بیاورد از معادل گوشت دارش. رفقای گوشتخوار من، خانمها، آقایان، بادمجان گوشت است، دنبه است، پس با آن مثل گوشت رفتار کنید، تکهتکه اش کنید. سیبزمینی هم اگر سرخ نشود لاجرم باید پوره بشود، پس بپزید و با شیر و کره و فلفل سیاه مخلوط کرده و گوشتکوبش بزنید و بگذارید گرم بماند به کنار. کدو سبز اما ترد و خام باید بماند، پس خلالش کنید، خلال ریز. فلفلدلمه هم بیشتر باید خام بماند تا پخته، فلفل را هم خلال کرده و نصف کنید که خیلی دراز نباشد. سپس همان کاری که با بادمجان کردید را با قارچتان هم بکنید، گوشتوار برشهای قدی بزنیدش، برشهایی کلفت و نیم سانتی. پیاز را هم حلقه کنید، حلقه نازک و تو خالی. پائیز فصل گلکلم سفید و ترُد است، گلکلمتان را با گوجه رنده شده و فلفل قرمز، تاکید میکنم، فلفل قرمز، خوب تف بدهید و آماده و گرم نگه دارید. تا غذای اصلی حاضر شود.
گیاه در مواجه با حرارت ضعیف عمل میکند. گیاه ظریف است و گیاهپزی ترتیب و زمان دارد. کم و زیادی حرارت و زمان به سادگی یا خام نگهش میدارد یا شُل و بدفرمش میکند. پس مواد غذایی آماده شده را به این ترتیب در تابه ای پهن و کم روغن تف دهید که در ابتدا بادمجان باشد و روغن، بگذارید خوب سرخ شود و همه روغن را به خودش بگیرد. بادمجانها که شل و دنبهوار شدند، خلالهای کدو را اضافه کنید، کدو دیرپز است و باید کمی به او وقت داد. به آمزیش بادمجان و کدو در روغن وقت بدهید و تا شل شدن کدو صبر کنید و سپس قارچهای کلفت خرد شده را اضافه کنید. میدانیم که قارچ سه چهارمش مثل کره زمین آب است، نکته اصلی از دست ندادن این آب است، قارچ تفت خوردهی بیآب، پلاستیکی میشود اما قارچ کمی تفت خورده مثل گوشت و یا مثل بادمجان نرم و مناسب است. نمک و فلفلش که زدید، سیر ساطوری هم به قدر دلخواه اضافه کنید و سپس فلفل دلمه و کمی بعد هم پیازهای حلقه شده. وقتی غذا را از آتش برگیرید که خوب مخلوطش کرده باشید و پیازهای حلقه شده اش هنوز تا شل شدن فاصله داشته باشند.
بشقاب سفید و پهن و بیلبهای انتخاب کنید و با چشم به چهار قسمت تقسیمش کنید. پوره سیبزمینی یک سهم، گلکلم در گوجه پخته شده یک سهم و سهم سوم و چهارم هم بشود جای گیاهان طبخ شدهتان. این بشقاب را با نان سرو نکنید، نان نمیخواهد چون پوره سیب زمینی دارد.
من گیاه خاری میکنم ولی گیاه خاران را دوست ندارم.
یه روز یه گیاهخاره قیمه نمیخورده گفتن چرا نمیخوری؟ گفت قیمه که میخورم قیمه قیمهم میشه. باز همین گیاهخاره یه روز میره خونه، زنش بهش میگه ناهار قیمه داریم میگه نع، من گیاهخارم. زنش واسش مرغ میپزه یا یه بار دیگه گیاهخاره اشتباهی همبرگر میخوره یهو همه چیز یادش میاد. یا حتی یه بار گیاهخاره تو جزیره آدمخورها گیر میافته و قبل از اینکه بندازنش تو دیگ فریاد میزنه من گیاهخارم، من گیاهخارم، آدمخورا وقتی میفهمن ازش سالاد درست میکنن. غش غش غش، اینم بگم که گیاهخاره خیلی اعتراض آمیز میره جلو در کشتارگاه میشینه و با حرص سیب گاز میزنه.
سلام لیلا.
:))))))))
ReplyDeleteسلام بهروز!
ReplyDeleteدستهای از گیاهخواران هم هستند که گوشت را دوست دارند و نمیگویند حیوانات نبایست خورده شوند. بلکه میگویند ما با سیستم پرورش حیوانات و نقض حقوق زیستی آنها مخالفیم. یعنی میگویند اگر گاو را یک روز از چمن بیرون بیاوری و بکشی و بخوری ایرادی ندارد. اما اگر او را در فضایی یک در یک متر دنیا بیاوری، و دست و پایش را ببندی تا تکان نخورد مبادا که گوشتش سفت شود، و به او غذای هورمون دار بخورانی ۶ ماه و بعد او را بکشی دچار جنایتی در حق مانند گاو زندگی کردن آنها شدهای. بنابراین آنها با گیاهخواری مبارزه سیاسی میکنند و نه حرکتی سانتیمانتال. من این عده را احترام میگذارم و حرفشان را میفهمم. و چون حیواندوست هستم من هم دوست ندارم زجر داده باشم چیزی را که میخورم. اما چون جواب ندهم لال از دنیا میروم در این بحث به مار بوآ اشاره کردم که طبیعت او هم این است که فیل را با سنگدلی خفه میکند و بعد از بلع اورا درسته تا ۶ ماه هضم میکند. یعنی شکار شکنجه هم شاید بشود در طبیعت متاسفانه.
آن گروه دیگری که گفتی «ویگن» نام دارند. آنها نگران مقعد مرغ نیستند. آنها موجوداتی اسپیریتوال هستند. میگویند چیزی را نباید به زور از زمین گرفت، بلکه هر چه خودش عنایت کرد و به تو پس داد را باید خورد. میوه را نمیچینند بخورند. میگویند باید خودش بیفتد تا ما آن را بخوریم. از این جهت هیچ چیز را فراوری شده و مشتق از چیز دیگری نمیخواهند. که من چون اسپیریتوال نیستم نظری در این باره ندارم.
این بود کامنت من
من به شدت با هرگونه نهله فکری در غذا که مبنایش چیزی جز چشیدن و لذت بردن از خوردنی ها باشد مشکل دارم. گاوی که در همان گاوداری بدینا آمده و همانجا هم از دنیا میرود، چون زاده شده تا بمیرد حق زیستن ندارد. گاو مگه یک روح است در چند کالبد که در فطرتش باشد که جایش اینجا نیست و به حق و حقوقش آشنا باشد اصن. خیر، گاو سیستم کشتارگاه چیزی نه میداند و نه می فهمد. اینکه یک عده بیان بگن این حق گاو نبود که اینطوری بیاد و بره اول از همه باید به گاو حالی کنند که حقش این نیست، کاسه داغ تر از آش شده اند. گاو گاو است، چیزی نمیداند پس زجری هم نمیکشد.
Deleteبا تشکر
شاید. ولی گیاهخواری همیشه فی نفسه انجام نمیشه. صادق هدایت که یک آدم فوق العاده حساس و اخلاقی بود گیاه خوار بود تا خودش رو از "رجالههای" زمان خودش جدا کنه. کسی ممکنه از این کار احساس "بودن" بکنه. احساس کنه همرنگ جماعت نیست، احساس کنه اعتقادی داره و حتی اگر رنج آوره از رون رنج لذت میبره. من البته گیاهخوار نیستم ولی گیاهخواری رو نباید یک کار جمعی محسوب کرد که همه با انگیزه یکسان انجامش میدن. بزرگ علوی میگه یکبار به صادق هدایت تو یه کافه غذایی دادن که کمی گوشت توش بود (نمیفهمیدن گیاهخواره) بعد از خوردن چنان حالی میشه که میخواسته بالا بیاره. تمام مسئله گیاهخواری به نظرم تو ذهن ماست و دید ما نسبت به مسائل. یکی ممکنه در هفته هرروز گوشت بخوره و ازش لذت ببره ولی آدمهای نادری هم هستند که از خوردن گوشت مشمئز میشن (من کاری با اونایی که ادا در میارنو کلاس میذارن ندارم ولی یه عده هستند که واقعا چنین حسی دارن). خلاصه اینکه ما میتونیم با گیاهخواری و گوشت نخواری یکی موافق یا مخالف باشیم ولی فهم اینکه تو روح و وجود اونها چی میگذره برامون غیرممکنه. مطلب جالبی بود، باتشکر.
ReplyDeleteتکبیر...
ReplyDeleteاگه صادق هدایت زنده بود حتما غش می کرد اگه این پستتو می خوند.:دی
ReplyDeleteالبته نا گفته نماند که با اون تیکش از همه بیشتر موافقم که پافشاری رو هر اعتقادی درکش واسه منم سخته.خیلی.
This comment has been removed by the author.
ReplyDeleteاگه یه مدت گوشت نخوری عادت می کنی و حالت از گوشت به هم می خوره
ReplyDelete