Saturday, March 13, 2010

مرگ مرگ می آورد

همیشه خبرش تلفنی می رسد ، اغلب صبح زود و تو یادت می آید که درست در همان موقع هوا خوب و آفتابی بوده بعد ناگهان باد تندی وزیده و تمام شده و اینها را همیشه بعدن بیاد می آوری ، همیشه همینطور است ، من و شما هم ندارد .
داستان مرگ آدم ها برای من همان داستان طوطی و بازرگان است که اینبار طوطی قفس خودش را به مردن می زند تا که آزاد شود و برود، قصه اش هم که به طوطی های جنگل می رسد با خودش برای من ترسی می آورد که نکند آنها هم به یاد بیاورند که چه راحت است رفتن و مردن ، ترس نیست انتظار است ، انتظار رفتن ، رفتن عزیزانی که هر طور هم که حساب کنی ، هر چقدر هم که دست بالا بگیری وقت از دست دادنشان است ، بهار که می خواهد بیاید همیشه همینطور است ، همیشه .‏

No comments:

Post a Comment