Thursday, May 14, 2015

چشمان همیشه گشنه - 99




دلربایی به قصد جلب نظر طرف مقابل، در میان جانوران به اشکال عجیبی انجام می‌شود، برخی پرندگان با بالهای باز شده جلوی جفت بطرز غریبی می‌رقصند و برخی ماهیان نیز خیره به طرف مقابل تنها پلکی می‌زنند و دلی می‌برند. اما این امر در میان انسانها صور غریبی دارد، از بیان کلمات محبت‌آمیز گرفته تا هدیه دادن و نوشتن و بی‌توجهی و انواع و اقسام کش‌و‌قوس‌هایی که انسان به روح و جسمش می‌دهد تا ابزار علاقه کند و منظورش را به جفت محتمل برساند.
ایراد نوشتن، خشک و بی‌روح بودن خطوط و حروف است، بطوریکه انگار لغت "عشق" ماده خام است و بدلخواه طرف پخته می‌شود و مفهوم می‌گیرد. ایراد کلام هم فرّار بودنش است، وقتی می‌گویید دوستش دارید، حرارت و جان منظورتان در یک الی دو ثانیه از گوش وارد مغز شده و تمام می‌شود. کلام محبت‌آمیز عمر کوتاهی دارد. بجای این کارها برای داشتن یک جفت‌یابی موفق، برایش غذا بپزید یا هرطور شده با او غذا بخورید و با چیدمان و انتخاب مزه‌ها، احساستان را عمیق و دقیق درون جفت مقابل پیاده کنید. موارد زیر شرح مختصری از محدوده احساسات بیان شده توسط غذا، این روزمره‌ترین اتفاق زندگی ماست.

1. آدمها خورش را با رفیق کهنه و عضو خانواده می‌خورند. جاافتادگی خورش و طعمی که ناشی از ترکیب دقیق و هم‌مزگی عمیق مواد آن است، پرچم دوستی را برافراشته و احساس اطمینان خاطر و استحکام رابطه را در مخاطب ایجاد خواهد کرد.  پس اصالت خورش را حفظ کنید و با هرکسی نخورید.

2. اگر تمایل چندانی به نشان دادن احساس ندارید، کباب بخورید و بخورانید، چه با چلو چه با نان. برخلاف تصور عموم، چلوکبابها آنقدر مزه معرکه و در حین حال رسمی و محکمی دارند که جایی برای حمل و تبادل احساس در آنها باقی نمی‌ماند. یه پرس چلوجوجه با مخلفات کامل یا دو سیخ کوبیده سماق‌خورده با برنج کره‌زده یا حتی کباب برگی که بوی شگفتی و رویا می‌دهد، قهرمانان سنگین‌وزن سفره‌اند و با آن هیکل درشت و اندام پرتوان، نباید انتظار داشت تا در کنار نمایشی که از قدرت مزه‌ها ارائه می‌دهند، چیزی از عشق و احساس را هم به مخاطب برسانند.

3. با عشق نو و پاکیزه، وقتی هنوز اول رابطه‌ست باید پیتزا خورد. این غذا سه بخش دارد، مخلفاتی عجیب و متفاوت که هرچه که باشند، پنیری مشترک آنها را از بالا بهم مرتبط کرده و نانی پهن و داغ  که محکم و وسیع همه‌چیز را در کنار هم نگه داشته است. نمایشی درست از لحظات مشترک و وسعت احساسات تازه. پیتزا دونفره‌ترین غذای ممکن در جهان است.

4. آدم‌های هوس‌باز اغلب دست‌شان خوب به پاستا می‌رود و هوسشان را با پاستایی سسدار و گرم در آدمها متبادر می‌کنند. پاستاها دو بخش اصلی دارند، خمیرهایی لخت و سفید که فیزیک اصلی هوس را نشان می‌دهند و در هر فرم و رنگی که باشند، در هرکس یک جنس مشخص از احساس را برمی‌انگیزد. بخش دوم اما مایه‌ اصلی پاستا است که اکثرن طعمی گرم دارد و بسته به تمایلات شخصی آدمها، اکثرن گوشتی و چرب‌شده با لبنیات تهیه می‌شود. هوس‌بازترها اما بیان خودشان را از پاستا دارند و مایه اصلی را با ترکیبی غریب و هوس‌انگیز از افزودنی‌های کاملن شخصی ارائه می‌دهند. پاستا شهوت پیاده شده آدمها در بشقاب است.

5. همه ما جایی در طول زندگی مجبور به پایان دادن به رابطه و یا دوستی‌های از دست رفته‌مان خواهیم شد، از این رو لازم است تا موقعیتی مناسب برای خداحافظی و قربانگاهی شایسته برای سر بریدن احساسات پیدا کرد. دعوت به خوردن فست‌فودی سوخاری که با دست خورده می‌شود، مثل مرغ کنتاکی و سیب‌زمینی بهترین فرصت برای انجام این کار است. این سوخاری‌ها شکم‌پرکن، معمولی و غمنگیزند در عین حال خوردنشان دست و بال آدم را چرب کرده اگر احیانن در حین خداحافظی و خاموش شدن احساسات، مجددن جرقه‌ای از آتش عشق در طرفین زده شود، با دستانی چرب و مرغی امکان لمس دستان طرف مقابل و انتقال جرقه‌ی مذکور وجود ندارد، حتی اگر در آن شرایط با دستانی چرب پشت دستان مخاطب را لمس کنید، باز هم روغن مانع انتقال احساس خواهد بود لذا بدین‌ترتیب می‌توان با ایمنی حداکثری به رابطه پایان داد.

6. استیک گوساله را آبدار و صورتی با سبزیجات و شراب برای شخصی مهیا کنید که می‌خواهید عمق احساستان را به او نشان دهید. مقطع عرضی نشان داده شده در هر برش از گوشت استیک که بافت نرم و منسجم و لایه‌های مختلف گوشت را نشان می‌دهد، مستندات لازم را برای تفهیم عمق احساس به مخاطب بهمراه دارد. همچنین حضور ذات خالص و بی‌خدشه گوشت در کنار سبزیجات آب‌پز، نمایشی از برجستگی مخاطب در میان سایر سبزی‌پخته‌های زندگی ماست.

7. کتلت، کوکو، کشک‌و‌بادمجان و این غذاهای عمومن خانگی را هم وقتی درست کنید که می‌خواهید به مخاطب احساس آرامش و سکون بدهید، انگار به آهویی که در دامتان افتاده  و اسیر شده، دارید غذا می‌دهید. این دسته از غذاها ساده و سریع آماده می‌شوند و برای وسط هفته، مناسب اند. موقعیتی تکراری که می‌خواهید در آرامش کامل هرچه سریعتر از آن عبور کنید.

8. از آبزیان برای نشان دادن حس کنجکاوی‌تان استفاده کنید، ماهی‌ها طعم نامطمئنی دارند که با افزودنی‌های مختلف ترکیب شده و ما را هر دفعه با این سوال مواجه می‌کنند که آیا طعم شل و آرام گوشت ماهی، تکرار طعم گذشته‌ست یا اینبار طعم و مزه‌ای جدید و خواهد داشت و این مزه چگونه‌ست. البته نحوه پاسخ به این حس کنجکاوی نیز مسئولیتی‌ست که بر گردن مخاطب بوده و اغلب اگر به خوردن کباب ختم نشود با دعوت به خوردن پاستا پایان داده خواهد شد.

9. ساندویچ‌، خیابانی‌ترین غذای جهان است که تنوع زیادی دارد و دراز یا گرد، هرچه که باشد مصداق هرزگی و موقتی‌ بودنست. بالاخره همه ما در معرض وسوسه‌های زودگذر و احساسات سبک قرار داریم و بهترین راهکار برای پاسخ به این جنس از احساسات در مقابل مخاطب تازه‌واردی که اطمینانی به ماندنش نداریم، این است که با او ساندویچ بخوریم. ترکیبی از چیزهای خوشمزه که سریع آماده شده و می‌تواند در موقتی‌ترین وضعیت ممکن، یعنی بطور ایستاده خورده شود. همچنین ساندویچ‌ها اغلب دورپیچی از کاغذ دارند تا در موقع خوردن حتی دستمان هم آلوده نشود و ته‌مانده غذا را با آن مچاله کرده و دور بریزیم. از این رو خوردن ساندویچ حتی اگر بهترین ترکیب ممکن، یعنی هم‌مزگی مغز و زبان هم باشد، احساس موقتی بودن و عدم اطمینان  را در مخاطب برمی‌انگیزد. (البته به جز یک مورد که کاملن برعکسه و نمی‌خوام بگم، خودش می‌دونه).

10. اگر می‌خواهید اهمیت مخاطب را فارغ از تمام حواشی زندگی و روزمرگی‌ها برایش روشن کنید، به او کته بدهید. کته خالی با کره و نمک. غذایی ساده و سفید که چیزی جز دانه‌های خالص و سفید برنج نیست و سیر کردن مخاطب خاص با آن، گذر از مفهوم گشنگی و بیان اهمیت شخصی مخاطب برای ماست. کته دادن یعنی شکمو ول کن، خودت چطوری.

11. در مراسم کله‌پاچه‌خوری، پس از مقدمه‌چینی و خوردن عصاره‌ای مرموز از نقاط خاصی از گوسفند، به انتخاب طرفین یک یا دو عدد از اعضای بدن گوسفند سفارش داده شده و رخ‌به‌رخ یکدیگر به نیش کشیده می‌شود. کله‌پاچه برداشت آزاد از احساسات است و فرصتی برای مخاطب ایجاد می‌کند تا هرچه دلش خواست از در مورد ما فکر کند. لذا توصیه می‌شود کله‌پاچه دونفره را با اشخاصی بخورید که ترس و تعارفی بین‌تان نیست و در مقابل آنها مصونیت عاطفی دارید.


پ.ن. 1. ین یک برش قزل آلای چاق و چرب، با زیرسازی ساق سیر و روسازی ادویه‌جات و رزماری ست که در فر کاغذپز شده. یعنی در کاغذ شیرینی‌پزی پیچیده و پخته شده. 

پ.ن. 2. از گیاهخوارانی که در اوج احساسات عاطفی، تنها می‌توانند با سالاد کاهو و گوجه فرنگی احساسشان را بیان کنند، انتظار تولید مثل هم نمی‌رود خدا رو شکر.

Wednesday, May 6, 2015

چشمان همیشه گشنه - 98






همیشه بخشی از تاریخ در اثر بولد شدن اتفاقات و حوادث همزمان به دست فراموشی سپرده می‌شود. همانطور که همه می‌دانیم در جریان جنگ دوم جهانی، نسل‌کشی یهودیان اروپا بدست آدولف هیتلر رهبر آلمان نازی در ابعاد بسیار وسیع اتفاق افتاد اما در این میان فرقه دیگری نیز اسیر دشمنی هیتلر شدند که حتی آلمانی و از نژاد آریایی بودند. در میان اجساد بجا مانده در آشویتس، زنان و مردانی با بازوبندهای سبز پیدا شدند که در اثر استنشاق گاز نمرده بودند بلکه کالبدشکافی‌ها علت مرگشان را سوختگی شدید دهان و مجاری گوارشی نشان می‌داد.
پیشوای آلمان بر خلاف شایعه گیاهخوار بودنش، خشن‌ترین گوشتخوار تاریخ و بزرگترین دشمن گیاهخواری بود. در دهه چهل میلادی گیاهخواری تفکری و تازه بدوران رسیده بود که پیش از رایش سوم، پیروانش کم کم نفوذ سیاسی پیدا کردند و با آمدن هیتلر بر سر کار و مخالفت او با این تفکر، بالاجبار هسته فعالیتشان را به فرانسه، مهد آزادی بردند. هیتلر گوشت دوست داشت و ازینرو انتقام سختی از این فرقه گرفت که متاسفانه لابلای صفحات تاریخ و پشت واقعه هلوکاست پنهان شده. در آشویتس گیاهخواران را مجبور به خوردن غذایی سیاه از گوشت بدن یهودیان که در قیر داغ پخته بود می‌کردند. اغلب با خوردن قاشق اول می‌سوختند و از شدت خونریزی و فریاد از بین می‌رفتند.
سالها بعد از سقوط آلمان نازی و تشکیل کشور اسراییل، گیاهخواران نیز که به دنبال مظلوم‌نمایی و تشکیل حکومت بودند، توانستند با اشاعه تفکراتشان در اقصی نقاط جهان طرفدارانی جمع کنند و فعالیتهای مخفی و کثیفشان را زیر پوست حمایت از حیوانات و محیط‌زیست پیش ببرند. همین حزب سبز آلمان مثلن که اساسن بزرگترین لـژ گیاهخواری در جهان است، توسط بازماندگان آن نسل‌کشی بنا نهاده شد. در دهه سی گروهی از وابستگان لژ گیاهخواری در آلمان، به امید رشد و تکثیر به ایران  نیز آمدند اما وقتی با خورش فسنجان ایرانی مواجه شدند و شباهتش را به غذای شکنجه‌گر آشویتس دیدند، از ایران رفتند و بدین ترتیب هیچوقت پایگاه قدرتمندی در ایران پیدا نکردند. استاد اعظم لـژ بزرگ گیاهخواری در برلین، بعدها اعتراف کرد که تا وقتی فسنجان در سفره آنهاست، جای ما در ایران نخواهد بود.

پ.ن. به روغن شفاف مغز گردو در پیرامون خورش دقت کنید.

Tuesday, May 5, 2015

چشمان همیشه گشنه - 97





نیمرو سلاح انتقام از تنهایی‌ست، همه ما در زندگی روزهای زیادی را در تنهایی با نیمرو گذرانده ایم، غذایی ساده ولی اعجاب‌انگیز و بی‌همتا که می‌تواند جای خالی خانواده و لذت خوردن غذای خانه را با قدرت تمام پرکند.
پس اگر بی‌خانمان شده اید، تنها و در مسافرت هستید یا حتی از خانواده‌تان بنا به هر دلیلی دور افتاده‌اید، از مخدر نیمرو استفاده کنید. در تابه‌ای کوچک دو عدد تخم‌مرغ را در آن حجمی از کره‌ی آب شده بشکنید که امواج جوشان کره، یک اینچ در سواحل سفید تنهایی پیشروی کنند. سپس تا برشته شدن نوار مرزی، جایی که ساحل سفید به فلز داغ ختم می‌شود، صبر کنید و نیمرو را از آتش برگیرید تا ببینید که چطور تنهایی سفیدی که ما را احاطه کرده، با سرد شدن آتش، آرام آرام تمام کره زندگی را به درون می‌مکد.
زرده نیمرو خود شما هستید، بسته به حالتان اگر از تنهایی عصبانی هستید، می‌توانید زرده را کمی پاره کنید و با خوردن این مدل کوچک از وضعیت تنهایی، مصیبت خود را ببلعید و به آرامش برسید. اما یادتان باشد اینکار یکبار یا دوبار در هفته بیشتر جواب نمی‌دهد، بیشتر اگر تنها مانده‌اید، ازدواج کنید، از خوردن نیمرو آموزنده‌تر و آسان‌تر و خوشمزه‌تر است. پیازم بخورید.

پ.ن. فرقه تندرویی از فمن‌های گیاهخواری هم هستند که تولید و مصرف تخم‌مرغ را بهره‌کشی جنسی از مرغها می‌دانند و تخم‌مرغ نمی‌خورند که البته هیچ ایرادی ندارد، سهمشان را سایرین می‌خورند.