1. ماژلان که بود و چه کرد. ماژلان دریانوردی نمیدانم پرتغالی یا اسپانیایی بود که داشت جهان را برای خودش بسط میداد تنگهای را در منتها الیه جنوبی قاره آمریکای جنوبی برای خودش باز کرد و کمی آنطرفتر اقیانوس بزرگی ساخت به اسم اقیانوس آرام. اقیانوس مسخرهای که از آن به بعد هر دو طرف نقشههای دریانوردی جا گرفت و معلوم کرد که زمین جدن گرد است. این اقیانوس مسخره یک اصل مسخرهتر از خودش را هم اثبات کرد که "اگر بروی لاجرم بر می گردی". تعمیمش بدهید به فضای لایتناهی بالای سرمان. به رابطههای لانگ دیستنس، حتی شاید خوبی و بدی یکی باشند و منفی بینهایت مماس شده باشد بر مثبت بینهایت.
2. امروزه با پیشرفت تکنولوژی متاسفانه دیگر جایی برای گم شدن باقی نمانده، فقط میشود دور شد، دور شدنی که حداکثر به اندازه نصف محیط کره زمین است [ برای گم شدن احتیاج به فاصله مکانی داریم، داریم. نرفتم که میگم ]. دریانورد ماژلان باید همان وسط اقیانوس آرام وقتی از بیغذایی به خوردن جسد ملوان های مرده کشتی روی آورد، میمرد، غرق میشد. کاش اینطور میشد و امروز کسی نمیدانست که اگر از شرقی ترین جای کره زمین مثلن ژاپن، شرقتر برویم به غربیترین جای کره زمین میرسیم. پروازهای سیدنی – لس آنجلس بجای ده ساعت میشدند بیست ساعت. ده ساعت تا مادرید و ده ساعت هم تا لس آنجلس[هواپیما بنزین میخاد] و اینها در قالب یک تابوی سنتی بزرگ بود که نوع بشر هیچ گاه نباید از سواحل شرقی ژاپن بیش از خیلی فاصله بگیرد. تابویی اخلاقی مثل لزوم ستر عورت. کره زمین پلاستیکی های مدارس و میزهای اداری هم یک ناحیه سیاه از قطب تا قطب بین لس انجلس و ژاپن داشتند که هیچ کس چیزی در موردش نمیدانست، نمیخواست که بداند.
3. بچه تر که بودم یک قصه ای داشتم که یکروز بیکار باشم بروم وسط کوچه و راست کوچه را بگیرم بروم، آنقدر بروم تا از پشت سر دوباره برسم به همانجا. یک طوری هم باشد که از روی هر مانعی که سر راهم باشد، رد شوم و هیچ گاه هیچ چیز را دور نزنم. شنا کنم، بالابروم، پایین بروم. صاف و مستقیم برم و برم و برم تا برگردم. البته الان خیلی در موردش مطمئن نیستم، شاید اصلن ازدواج کردم و ماندم ولی تُف، تُف به رویت ماژلان که چپ و راست نوع بشر را بههم وصل کردی.
از اینجا
No comments:
Post a Comment