Thursday, May 3, 2012

09

یه شوهر داشتم ملوان کشتی بود، هرسال وقت دلمه‌ها از راه می‌رسید و زردآلو که میآمد می‌رفت تا دلمه‌ی سال بعد.‏

No comments:

Post a Comment