1. اگر واقعیت ناکافی بودن همسر برای آدمها را بپذیریم و لزوم داشتن دوست دختر/پسر را جدی بگیریم، داشتن رستورانی خاص و منحصربهفرد هم الزامی خواهد شد. جایی که آدم بخواهد، از ته دل هم بخواهد خارج از رفع گشنگیهای روزمره و غذاهای خانگی، گاهگداری به آن سر بزند. هرکس باید رستوارن خصوصی خودش را داشته باشد، پس هرجا که هستید بروید برای خودتان رستورانی دست و پا کنید و وسط یک روز کاری پرمشغله، همه چیز را رها کنید و به آنجا بروید و بگوئید برایتان همان همیشگی را بیاورد. یک رستوران، یک غذا.
2. اخلاق رستورانی یا رستورانهای اخلاقی دغدغه غریب و دوریست که هرکس ممکن است دچارش شود. وفاداری به آنها و انتخابشان برای لذتهای شکمی، خواستن و رفتن و چشیدن دوباره و چندباره طعم آنها امری شخصی و دلخواه است که نباید تا ابد دچار اخلاقیات باشد. اخلاقیات اصرار بر پایبندی و تکرار لذت دارد، در حالی که جایی در ذات ما آدمها تنوع طلبی میکند و به شدت مخالف این داستان است.
3. برای من، قرمهسبزی رستوران ایکس که نامش را نمیگویم، درست مثل زنی پنهان در زندگی خصوصیام بود که گاهگداری به او سر میزدم. رابطه من و خانم ایکس در حین پیاده روی با یک زن دیگر، وقتی که از روبروی رستوران عبور میکردیم آغاز شد، درست وقتی که همقطارم گفت «چه بوی سوپ خوبی .. ». شش ماه گذشت، همقطارم پیاده شد و در اوج تنهایی، برای اولین بار به آن رستوران رفتم و کباب و سوپ جو سفارش دادم. کباب معمولی و سوپ هم معمولی بود. چند ماه بعد، برای بار دوم هم به آن رستوران سر زدم ولی اینبار قرمهسبزی سفارش دادم، عالی بود، خانگی و دوستداشتنی. خورشتاش در کاسهی استوانهای چینی سرو میشد و سالاد کلم شعفناکش را تابهحال جایی نخورده بودم، حتی سالاد شیرازی مفصل و زیادی که هیچوقت تا آخر خورده نمیشد. از آن به بعد، خانم ایکس برای من محبوب شد و جایی محکم در زندگی خصوصی من باز کرد. قرمهسبزیهای متعددی آنجا خوردم و از رابطه ام راضی بودم اما غذاهای دیگر خانم ایکس اصلن خوب نبود، حتی میشد گفت بد بود. روغن مناسبی برای طبخ کبابش انگار استفاده نمیکرد و هیچوقت دوغ و ماست نداشت، حتی همین قرمهسبزیاش هم فقط برای ناهار و فقط در طول هفته طبخ میشد و در منوی ناهار جمعهها جایی نداشت.
4. زنی که فقط بخاطر قرمهسبزیهای معرکه اش در زندگیتان حضور داشته باشد، لاجرم روزی از زندگیتان خواهد رفت. رابطه یکساله من با خانم یا همان رستوران ایکس، در فروردین امسال تمام شد. دلیلش هم ساده بود، از قرمهسبزیاش خسته شدم چون بنظرم این حق هر آدمی است که از مشخصههای معشوقش در گذر زمان خسته شود. واقعیت این است که رستورانهایی که محل غذا خوردن اند، اگر تنها دلیل انتخابشان طبخ منحصربهفرد یک نوع غذا باشد، روزی به ناچار کنار گذاشته خواهند شد، واقعیتی که به زنها / مردهای زندگی، آنهایی که خواهشهای تکبعدی دارند نیز قابل تعمیم است. محبوبیتها از بین نمیروند، این مالک محبوبیت است که جابجا میشود. طعم زنی با مزه قرمهسبزی و خاطره شکمچرانی با حداکثر قدرت در رستورانی آرام و محبوب، چیزی نیست که پاک شود اما وقتی هدف فقط لذت باشد، وفادارماندن سخت و سست میشود، البته بماند که تا ابد هم ناخنک زدن و چشیدن طعمش، خاطراتی با طعم قرمهسبزی را در ما زنده خواهد کرد اما دیگر رستوران شخصیمان نخواهد بود.
5. توصیه اکید اینکه، برای لذت بیشتر که هدف غایی ما از حیات است، زنها/مردها و رستورانهای شخصیتان را بعد از مدتی عوض کنید، مسالمتآمیز هم عوض کنید، در عین حال اگر دلتان باز هوای تکرار لذتهای دور کرد و تمایل خاطرهبازی داشت، اخلاقیات را کنار بگذارید و درنگ نکنید، رستورانها همیشه منتظرند، مخصوصن اگر روزی محبوب شما بوده باشند.
No comments:
Post a Comment