امروز از خیابان میگذشتم که زنی را دیدم با مویی لخت که روی بام خانه زوزه میکشید و خیابان را دشنام میداد. این نوعی جنون است که به سراغ زنان چینی میآید. آنها آرام و مطیعاند، کار میکنند، میشویند، شپش میگیرند، میپزند، در قایقها پارو و سکان را نگه میدارند، در مزارع شخم میزنند و میکارند و درو میکنند. اما ناگهان به جنونی شبیه هاری دچار میشوند. سالها خشم در دلشان انبار میشود، اما ناگهان سرریز میکند. آنگاه به بالای بامها میروند و خیابانها را دشنام میدهند.
ملکه امپراتور لو در سال 190 قبل از میلاد، زنی خوب و آرام بود. ناگهان روزی دچار این دیوانگی شد. دست و پای تسه، ندیمه شاه را برید. آنگاه چشمهایش را در آورد، گوشهایش را برید، سرب مذاب به حلقش ریخت و او را درون فاضلابی انداخت و بالاخره چون باز به خشمش غالب نیامده بود بالای بام قصر رفت و خیابان را به دشنام گرفت.
چین و ژاپن - 1935 - نیکوس کازانتزاکیس