1. زنم که رفت دیگه نشد تو اون اتاق بخوابم، البته خیلی وقت نیست ولی طبعن انگار خیلی وقته. لذا دیشب هم طبق معمول، روی مبل از خواب بیدار شدم. خب البته حقم دارم، رو تخت دونفره که کسی تنهایی نمیخوابه اگرم بخوابه یا زنش رفته مسافرت یا چمیدونم لابد کسخله.
2. در این محل بزودی هرچیزی بجز تلویزیون نصب خواهد شد. تلویزیون رو فروختم بجاش گلدون خریدم. همون تلویزیونی که وقتی اولین بار اومد اینجا داشت واسه خودش اذون پخش میکرد حتی بعدش که بوسیدمش هم داشت اذون پخش میکرد. حالا که اون رفته نمیخوام چشمم به این تلویزیون بیافته. حتی جای خالیش رو هم نمیتونم ببینم.
3. تلویزیون عزیزم که رفت، بجاش گلدون اومد اما هیچوقت جای خالی تلویزیون رو پر نکرد. یعنی من نگذاشتم که پر کنه، دوست داشتم تا یک مدتی جای تلویزیون خالی بمونه لذا گلدون رو گذاشتم کنار پنجره. گلدون هم مثل زن توجه میخواد حتی یکوقتایی بیشتر از زن و لابد واسه همینه که زنها بیشتر گلدون دوست دارن. نع، جای این گلدون خوب نیست، باید بزارمش کنار مبل چون نورش بیشتره. گلدون نور بیشتر میخواد، توجه بیشتر میخواد، بغل بیشتر میخواد و من اصلن نمیدونم چرا تا وقتی اون بود حتی یه گلدون هم نداشتیم تو این خونه.
4. روزگار سیاهم رو اغلب اینجا میگذرونم، ایستاده در این محل و رو به پنجره. اینجا میایستم و به بیرون از پنجره خیره میمانم. بیرون پنجرهی من، فقط بیرون پنجرهی من است، دوردستهایی آفتابی با کوههای برفی در کار نیست، اکثرن نمای غمانگیز ساختمانهای روبروییست، با این حال تا پایم درد بگیرد و خسته شوم همانجا ایستاده عزاداری میکنم، روزی سه چهار مرتبه هرکدام حداکثر پنج دقیقه. بعد از هر عزاداری خودمو دلداری میدم که هی، زنت رفت اما در عوض پنجره خوبی داری. اینروزا هرکی هرکی یه پنجره خوب نداره، شاید زن خوبی داشته باشه ولی بعید میدونم پنجره خوبی هم داشته باشه، اصلن یا زن خوب یا پنجره خوب. لبخند میزنم و بعد خودمو تحقیر میکنم که هوی، شاید این پنجره هم خیلی دلش میخواد بره اما پای رفتن نداره، پر پرواز نداره.
نبینم غمتو
ReplyDeleteخدای من ...چقد شبيه:
ReplyDeletehttp://128.7.img98.net/out.php/i214571_1111111111111111111111.jpg
پلان افسردگی....عالی
ReplyDelete