Thursday, February 2, 2012

این عکس است که می‌ماند، لاجرم می‌ماند


مادر که دارد بافتنی می‌بافد و اصلن نمی‌داند دوربین چیست، علاقه‌ای هم ندارد که بداند. پدر اما اهل مطالعه است، همیشه بعد از صدای دوربین، نیم‌نگاهی از بالای عینکش به دوربین می‌کرده. دو خواهر هم مدل عکاسی برادر بوده‌اند، بارها، سالها. اما پسر جوان که اتفاقن عکاس این عکس نیز بوده، بدجوری افتاده و لاجرم بدجوری ماندگار شده آن هم بعد از گذشت سی و پنج سال. انگار می‌خواسته در همان لحظه حرفی بزند، پلکی بزند که با باز شدن دیافراگم همپوشانی کرده و چنین فضاحتی را خلق کرده.

روزهایی بوده که هنوز نمی‌شده عکس خراب را حذف کرد و بهترین عکس را برای همیشه نگه داشت، انگار آن سالها هرچه بوده لاجرم همان می‌مانده، باید می‌مانده. زن هم که می‌گرفتند تا ابد هرطور بود باهم کنار می‌آمدند. آدمهای آن‌سالها وقتی مجبور بودند واقعن مجبور بودند.

5 comments:

  1. این عکس عالی‌ست. برخی از عکس‌ها، گوشه‌ی چشم را تَر می‌کند. این از همان‌هاست.

    ReplyDelete
  2. Anonymous2/02/2012

    آدم های مجبور...هوم

    ReplyDelete
  3. mitarsam inmajboriyat to toole tarikh tekrar beshe...hamishe

    ReplyDelete
    Replies
    1. Anonymous2/06/2012

      hamishe tekrar mishim.to hamin alan baraye kesi tekrar hasti.baraye khodet tekrari.baraye yeki dige age khosh shans bashi meyare tekrari.

      Delete
  4. Anonymous2/06/2012

    (lady boston)hamishe tekrar mishim.to hamin alan baraye kesi tekrar hasti.baraye khodet tekrari.baraye yeki dige age khosh shans bashi meyare tekrari.

    ReplyDelete