هانریش بل در کتاب عقاید یک دلقک، با زبان دلقک از دردهای بسیاری گفته و میگوید که فقط دو چیز این دردها را تسکین میدهند، مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقـتـیست ولی ماری نه. در جایی دیگر از کتابش گفته است که تصور اینکه تسوپفنر، ماری را در موقع لباس پوشیدن، یا بستن در خمیردندان میتواند و مجاز است تماشا کند، مرا رنجور میکرد. همچنین این تصور که تسوپفنر به تماشای ماری در موقع بستن در خمیردندان ممکن است اهمیتی ندهد، مرا رنج میداد. آقای بل از تصور تماشای ماری، زنی که دوستش میداشته، توسط یک مرد واقعی با اسمی واقعی رنج میبرد. برای آقای بل احتمال زیادی داشته که چنین اتفاق رنج آوری، یک بار یا چندین و چند بار به وقوع پیوسته باشد.
در مقایسه اتفاقات هم درد، پذیرش درد و یا خفت ناشی از آن اتفاقی که احتمال وقوع بیشتری دارد بسیار آسانتر از موردی است که احتمال کمتری برای وقوع دارد و این موضوع باعث میشود، تصور اینکه یک مرد احتمالی، ممکن است بارها تو را در موقع لباس پوشیدن، یا بستن در خمیردندان توانسته و مجاز بوده که تماشا کند و یا اینکه ممکن است اهمیتی به آن چیزی که میبیند ندهد، مرا خیلی بیشتر از آن دلقک لجباز و یکدنده رنج دهد. من از تمامی مردهای احتمالی تو عمیقن متنفرم.
No comments:
Post a Comment