Thursday, March 19, 2015

چشمان همیشه گشنه - 85




یک خانم خانه‌دار واقعی همیشه یه مشت برنج و چهار تکه گوشت خورش رو واسه ظهر بیشتر درنظر می‌گیره تا ته‌مانده ناهار ظهر، به شام شب هم برسه و این اتفاق منطقی و معقولیست که در بین همه طبقات اجتماعی رایج است. حتی در خانه فلانی‌ها که هربار خونشون مهمونی رفتیم بساط هفت رنگی از پلو و چلو چند رقم خورش برپا بوده. اما خانم‌های غیرخانه‌دار که تا بعدازظهر سر کار اند، فرصتی جز شام برای پخت و پز و دورهم نشینی با هم‌خانه‌ها ندارند و البته آنها هم در عوض ناهار فردایشان از ته‌مانده شام دیشب است، اغلب.
1. خیلی از غذاها وقتی سرد و دوباره برای وعده بعد گرم می‌شوند، مزه‌های جاافتاده‌تر و درهم‌فرورفته‌تری پیدا می‌کنند. آش رشته و قرمه‌سبزی مثلن. در واقع تمام آنهایی که نیاز به پخت طولانی دارند، دوباره گرم کردنشان طلوع دوباره و پررمق‌تر طعمشان است. سرخ کردنی‌ها از این لحاظ ولی فاجعه اند، دوباره گرم کردن کتلت و ماهی سرخ‌شده تلاشی نافرجام برای احیای طعم مرده و یخ‌زده آنهاست.
2. داشتن بخاری نعمت بزرگی‌ست که روز به روز دارد جایش را به شوفاژ و فنکوئل می‌دهد، گرمایی که از آب گرم بیرون بزند بی‌رمق و شل بوده و حتی کفاف گرم کردن چهار کاسه غذای ظهر را هم نمی‌دهد، چه برسد به کون و کمر یخکرده‌مان در زمستان سرد.

نشسته از راست به چپ : گوشت کوبیده؛ مرغ؛ پلو؛ آبگوشت.

پ.ن. خون‌آشام رو با آب مقدس میشه کشت و نابود کرد و یه گیاهخوار رو با آبگوشت.


No comments:

Post a Comment