Monday, November 24, 2014

چشمان همیشه گشنه - 60 - پیتزا سینا مشهد




اولین پیتزایی مشهد معلوم نیست پیتزا پاییز 64  بوده یا پیتزا سینا در هر صورت برای دو نسل من و پدر و مادرم، پیتزا سینا اولین بود که خوردنش با تصویری مبهم و خوشمزه بجا مانده از سالهای بچگی همراه است. پیتزایی داغ و خوشبو که همیشه در تاریکی ماشین خورده میشد و ته مانده‌اش هوس پیش از ظهر فردا بود. آرد همان آرد است، گوشت همان و پیاز و فلفل همان. این تنها پنیر است که بین پیتزاهای امروز و دیروز تفاوت ایجاد کرده. پنیر مرغوب فرانسوی جایش را به پنیرهای فله‌ای کارخانه‌های منفعت‌طلب داده که گرچه تاثیر بسزایی در طعم و مزه‌اش گذاشته اما نان و ترکیبات و قیمتش همچنان دست نخورده و قدیمیست. پیتزای گوشت و پیازش که فلفل دلمه هم داشته باشد و نانش که از بغل سرخ و از زیر نازک مانده، همچنان معرکه است، پیتزای تیپیکال ایرانی.
مشتریان گذری این رستوران اغلب غریبه اند، مسافرانی بیست و چندساله، گرسنه و گمشده که گذرشان به آنجا افتاده و لقمه‌های پیتزا را در مقابل چشمان مشتری‌های قدیمی که اغلب بیش از پنجاه سال سن دارند، به دهان می‌برند و چیزی از هویت و تاریخچه آن نمی‌دانند. در مقابل، مشتریان قدیمی با چشمانی بسته و نوستالژیک‌وار به پیتزا گاز می‌زنند و با هر لقمه به جایی در دهه شصت و جنگ و خاطرات شیرین و تلخشان پرت می‌شوند، برای پیتزای سینا احترام قائل اند و حرمتش را نه برای پیتزا بودنش بلکه برای زنده کردن خاطرات و قدرت پرت کنندگی‌ش با جان و دل نگه می‌دارند.
یک خرده خاطره عاشقانه قدیمی و واقعی هم هست که می‌گوید خانم و آقایی اوایل ازدواج یا حتی قبل از آن، پس از سفارش پیتزا در اتومبیل فولوکس‌شان آنچنان در حال دو نفره و کاست موسیقی کلایدرمن غرق شده بودند که متصدی پیتزافروشی با انگشت به شیشه ماشین می‌زند و بیدارشان می‌کند و پیتزایشان را شخصن به آنها تحویل می‌دهد.


No comments:

Post a Comment