Tuesday, January 20, 2015

+






یکی دیگه از ساکنین خانه عشرت آباد همین نگین خانومه. این زیباروی بلوند، چهل سال با لبخندی ملیح و زیبا، دستاشو زیر چونه‌ش گذاشته و خندان و آرام در طی این سالها شاهد تمام اتفاقات این خانه بوده. در شادی و عروسی همراهی کرده و در عزا و ماتم تنها کسی بوده که خندیده. نگین خانوم مطمئن و محکم، عین قالی کرمون در تمام این سالها هیچی از جوانی و لبخندش کم نشده.
نمی‌دونم اینجا در عشرت آباد رسم بر اینه یا جاهای دیگه هم هست که از یه جایی به بعد، پس از فوت مرحوم، بازماندگان دور هم جمع شده و خاطرتاشان را با مرحوم مرور می‌کنند. خاطراتی عمومن خنده‌دار و مضحک که با خنده بلند دسته جمعی همراه است. از دید ناظر بیرونی، صدای خنده دسته جمعی، هرازچندگاهی آنچنان بگوش می‌رسد که اصلن با پرچم‌های سیاه و آگهی تسلیت نصب شده روی در همخوانی ندارد. اما فقط بازماندگان می‌فهمند و می‌دانند که این خنده‌ها خنده معمولی نیست و پایانش اندوهناک است و به تکان دادن سر و خیره شدن به قالی ختم می‌شود. مرحوم متولد زرند کرمان بود.

No comments:

Post a Comment