شاید بارها برای
فرار از زندگی به ایستگاه قطاری برسیم اما یکبار و فقط یکبار در آن ایستگاه زنی
منتظر ماست. این زن تا قبل از آمدن من، سالها در ایستگاه قطارش نشسته و منتظر کسی
بود که با او برود. برایم فرصت رفتن و فراموش کردن پیش آمده بود اما من واقعن آدم
رفتن نبودم پس خواستم که در همان ایستگاه بمانم اما ایستگاه جای
ماندن نیست. آزردن این زن ساده است، کافی است بفهمد که هنوز
سرگشتهی زن آرزوهایت هستی و در حال فرار از گذشتهای، آنوقت است که راه خروج را
خودش نشانت میدهد.
No comments:
Post a Comment