Monday, December 8, 2014

چشمان همیشه گشنه - 66




یکی از لذتهای خدمت نظام، خوردن سرپایی صبحانه است، یه تکه نون بربری خبازخونه پادگان و چند تکه سنگک تازه که سرباز سرهنگ از بغل صبحانه فرمانده واست کش رفته بخش اصلی صبحانه را تشکیل می‌دهد. چایی‌ت رو هم اگه خیلی لارج بخوای بنوشی پنهونی از تی‌بگ پذیرایی مهمانها استفاده می‌کنی یا از همون چایی بدرنگ فلاسک همیشگی. طبق برنامه هر روز یه چیز واسه صبحانه داده میشه. کره مربا، پنیر، تخمرغ یا حلواشکری. بازی اینطوریه که یه روزهایی شانس میاری و کارشون پیش تو گیره بعد چنتا کره مربا یا تخممرغ اضافه بدستت میرسه و صبحانه‌ت رو مفصل‌تر می‌کنه یا بدشانسی میاری و پنیرت بوناک و سبز از آب درمیاد. اگه سفره نداشته باشی یه برگ از نیازمندی‌های روزنامه رو پهن می‌کنی و شروع می‌کنی به خوردن، واسه همه جای نشستن نیست. نامه‌ها و آدمها میان و میرن. تلفن زنگ می‌خوره و لقمه به دهن میری تو اتاق سرهنگ. برمی‌گردی دیگه نونی واسه خوردن نمونده. یه تکه نون از اتاق بغل می‌گیری و ته پنیرتو نون می‌کشی. سیرکننده‌ست ولی سخته و تجربه‌ای بکر و احساسی تکرارنشدنی‌ در هر صبح.

1 comment:

  1. Anonymous1/02/2015

    I truly like the way you look at things, life, everything.

    ReplyDelete