Monday, April 30, 2012

این عکس است که می‌ماند - 97




دوربین عکاسی که آمد سیاه‌و‌سفید آمد و تا مدتها هیچ رنگی را ثبت نمی‌کرد. اجسام بسته به شدت نورشان، سهمی از رنگ سیاه می‌گرفتند و در عکس پدیدار می‌شدند اما در اینجا واقعیت تلخی هست که باید به آن اعتراف کرد، رنگ نوعی اختلال بینایی است که نوع بشر سالها از آن لذت برده و همین لذت باعث شده علم و دانش را بکار بگیرد و بتواند رنگها را در عکس ثبت کند و با تحمیل آنها، مسئولیت رنگ آمیزی عکس را از مخاطب بگیرد. شکوفه‌ سفید و چمن سبز شد و این مشکل متاسفانه حل شد. گرچه هنوز هم می‌شود سیاه‌وسفید عکس انداخت و از گنگ بودن رنگها لذت برد اما فقط در حاشیه دنیای عکاسی، این سالها همه از کیفیت ثبت و چاپ رنگ حرف می‌زنند.

Saturday, April 28, 2012

06

تملک وبلاگ رسمی ورای جنسیت مالک فقط و فقط تا چهار عدد مجاز است.‏

Friday, April 27, 2012

05


اگر کوچک بشویم، تو جیب جا بشویم، آنگاه رابطه‌هایمان شکل تازه‌ای به خودشان خواهند گرفت.‏

04

همین عصر جمعه، بعد از سه روز تعطیلی خیلی‌ها دارن شاد و شنگول و مست از شمال برمی‌گردند. خسته‌ی تفریح اند اما صبح شنبه دلشون کله پاچه می‌خواد. باید هشت صبح پشت میز باشند پس کله پاچه رو بیخیال می‌شوند و چون بی‌خیال کله پاچه شده اند دل به کار نمی‌دهند. عکسهای شمال رو از تو مموری دوربین تماشا می‌کنند و هی باز دلشون پر می کشه به دیروز، چایشون رو می‌خورند و یک فولدر تو مای پیکچرزشون درست می‌کنند به اسم «شمال - اردیبهشت 91 » و همه عکسها رو کپی می‌کنند اونجا و باز دوباره از سر فراغ بال عکسها رو می‌بینند. حالا وقتشه که اسمس بدن به بقیه که که عکساشون خیلی خوب شده، ناهار جوجه کباب ذغالی نیست اما با اشتها می‌خورند، نوشابه رو هم مزه ‌مزه می‌کنند انگار که عرقه. بعد از ناهار هم که با شکم پر کسی کار نمیکنه، لذا چت و فیس بوک و خاطره بازی تا خود عصر.
من از آدمهایی که شمال واسشون تا محل کار کش میاد راضیم.

Wednesday, April 25, 2012

چشمان همیشه گشنه - 04





سس تاباسکو فلفل سبز را نمی‌شود با همان کیفیت ساخت اما تلاش که می‌شود کرد.
فلفل تاباسکو ندارید پس از فلفل سبز تند معمولی استفاده کنید، سیر تازه هم داشته باشید، سرکه تند / سفید / غیرشیرین هم لازم دارید. فلفل‌ها را روی گاز کبابی کنید، ساده‌تر است اگر شعله‌پخش‌کن داشته باشید و فلفل‌ها را روی آن بگردانید تا کمی پوستشان برشته شود، مراقبت کنید که خیلی سیاه و پخته نشوند. حال به یک دستگاه خرد کننده برقی احتیاج دارید جهت تبدیل فلفل‌های برشته شده به پوره‌ای از فلفل و تخم فلفل، البته بعد از برچیدن دم فلفل‌ها. پوره مذکور را در قابلمه کوچکی ریخته و سرکه را اضافه کنید، سیر‌های ساطوری شده را نیز و نمک کمی به میزان لازم. این مخلوط باید با شدت زیاد بجوشد لذا بهتر است نصف حجم سرکه جهت تبخیر، آب اضافه کنید. بگذارید خوب بجوشد و آبش بخار شود تا کمی غلظت پیدا کند. در حین جوشاندن مواد حتمن پنجره را باز کنید و یا هواکش را با بیشترین قدرت روشن کنید چون گاز فلفل سرفه آور و ضد شورش است. این سس باید به غلظت مناسب برسد پس می‌توانید جهت ایجاد غلظت بیشتر از گوشت‌کوب یا پشت قاشق برای له کردن فلفل‌ها استفاده کرد. مواد را از آتش بگیرید و کمی زور بزنید و له کنید و به آتش برگردانید و باز کمی بیشتر بجوشانید. سپس مواد را از صافی یا الک عبور داده و با پشت قاشق این عمل را تسریع کنید و هر آنچه از صافی گذشت را در شیشه کوچکی ریخته و بوسیله آن خود را با لذت بسوزانید. از لحاظ کیفیت، شدت تندی این سس زیاد بوده اما دوام کمی دارد.

مقدار پیشنهادی مواد:
-    فلفل سبز ده الی دوازده عدد بزرگ و تند
-    سیر سه الی چهار حبّه متوسط
-    سرکه سفید / تند / غیر شیرین یک لیوان
-    آب نصف لیوان
-    نمک کمی

03


از خواب که بیدار می‌شود، لباس کار می‌پوشد. به تراس می‌رود و دستش را مشت می‌کند رو به آسمان، کمی زانوهایش را خم می‌کند و فرم پرواز می‌گیرد، به آسمان نگاه می‌کند و می‌پرد اما فقط بیست سانت. دست مشت شده اش همچنان بالاست، یه جهش دیگه، اما باز هم نمی‌تواند پرواز کند. دستش را پائین می‌آورد بند شنل اش را کمی سفت می‌کند، چشمانش را می‌بندد و دوباره می‌پرد. هنوز روی تراس است. دستانش را روی نرده‌های تراس می‌گذارد و اطراف را نگاه می‌کند و پنجره به پنجره به دنبال کسی می‌گردد که پرواز نکردنش را دیده باشد.

Sunday, April 22, 2012

02


مُردن تنهاترت میکند، بعد از مرگ حرف می‌زنیم اما کسی نیست که جواب بدهد، کسی حواسش به تو پرت نمی‌شود لذا آنقدر با خودمان حرف می‌زنیم تا دیوانه شویم. دیوانه که شدیم، به حال خودمان رها می‌شویم تا از فرط دیوانگی بمیریم منتها دیگر امکان مرگ نیست پس تنها و دیوانه باقی می‌مانیم و ازآنجا که گذشت زمان مطرح نیست و همه چیز ازلی و ابدی است، کافی است دیوانه و تنها بشویم تا دیگر فرصتی برای تغییر نباشد. پس سعی کنید زنده باشید. تصور آرامش ابدی پس از مرگ، تصوری سطحی است که از سکوت و سکون مردگان ناشی شده. نمیرید که سرگشته می‌شوید.

اصلن حواسش نبود که - 43


Saturday, April 21, 2012

01

خوشحالم که به وبلاگ من سر زدید
از بابت نظر هم متشکرم